نوروز94
سلام عشق مامان این عید سومین عیدیه که ما توی نازنین رو در کنارمون داریم مامان شب سال تحویل تا ساعتای 11 دنبال خرید لباس عید واسه خودش بود و عجیب از بیرجند که اکثر مغازه ها باز بودن شما هم خونه مامانی بودی آخه هوا سرد بود و بارونی خلاصه خستگی این بدو بدو کردنها و البته سرما خوردگی مامان باعث شد سال تحویل رو در خواب به سر ببریم البته مامان آخر شب سفره هفت سین رو انداخت ولی دیگه نشد موقع سال تحویل کنارش بشینیم البته چون شما خواب بودی و بدون تو صفایی نداشت پس همون بهتر که لالا کردیم ...
نویسنده :
مامانی گیتا جون و برديا جون
7:42
سال نو پیشاپیش مبارک
یا مقلب قلب من در دست توست یامحول،حال ماسرمست توست کن توتدبیری که درلیل ونهار حال قلب ما شود مثل بهار با ارزوی سالی شاد و سرشار از برکت برای همه دوستان تعطیلات خوش یا مقلب قلب او را شاد کن یا مدبر خانه اش آباد کن یا محول احسن الحالش نما از بدیها فارغ البالش نما ...
نویسنده :
مامانی گیتا جون و برديا جون
7:42
روزهای پایانی سال
سلام گلک مامان پایان سال نزدیکه و کم کم ننه سرما داره میره و جای خودشو به عمو نوروز می ده واسه همون چهارشنبه و پنجشنبه گذشته رو بر حسب سنت همه ساله به خونه تکونی اختصاص دادیم روز پنجشنبه هم سمیه اومده بود و هم پرستارت فاطمه خانم و شما کلی از این مسئله ذوق کرده بودی تموم مدت کنار سمیه بودی و شیشه پاک کن رو گرفته بودی دستت و هر وقت سمیه لازم داشت بهش می دادی و البته زودی هم ازش پس می گرفتی دیگه اینکه تاندون دست مامان سر بلند کردن شما صدمه دیده و الان یه چند روزی می شه که مچ بند اتلی می بندم دکتر گفت باید یک ماه بسته باشه روز پنج شنبه ...
نویسنده :
مامانی گیتا جون و برديا جون
7:41
یک روز خوب خدا
یه روز خوب خدا یه روز خوب خدا گیتا بلند شد از جا جیغ می زد...
نویسنده :
مامانی گیتا جون و برديا جون
7:41
دوچرخه سواری تو پارک
مسواک
خبر جدید اینکه یک سه چهار شبی می شه که بالاخره خانم خانما راضی شدن مسواک زدن رو شروع کنن من بچه ای با ادبم تمیز و باهوش مسواک خود هرگز نمیکنم فراموش یادش کنم هر صبح زود و بعد هر شام زیرا که حرف مادرم را میکنم گوش ...
نویسنده :
مامانی گیتا جون و برديا جون
7:41