موزه عروسک
صبح دوم فروردين هم رفتيم موزه عروسك و پارك توحيد و موقع برگشت هم چون ديديم يه كالسكه دور ميدون نزديك خونه واستاده بابا رفت ماشين رو گذاشت خونه و تا در خونه با كالسكه رفتيم شب هم همگي عيد ديدني خونه ي خاله جان( خاله مامان) بوديم روز سوم فروردين هم شبش همه امدن خونه ي ما . روز اخر تعطيلات هم ظهر رفتيم پارك ازادگان و چون پرستار برديا ديگه نمي ياد پنجم من موندم پيشتون و ديروز هم بابا . امروز هم شما رفتي مهد و برديا رفت خونه ماماني . ديشب هم شام همه خونه ي خاله رويا بوديم به اتفاق خانواده خاله جان ( خانواده خاله فروزان همسر دايي رضا) فرح جان و اقا مرتضي هم طبق معمول واسه عيد امدن بيرجند و ديشب اونا هم بودن ...