گیتا جونیگیتا جونی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره
برديا جونیبرديا جونی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

ستاره هاي زمینی

اين روزها

1397/12/27 20:28
277 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفساي مامان

از چهارشنبه ی دو هفته پيش تا وسط هفته گذشته يعني دقيقا يك هفته گيتا جون بدجور مريض بود . از شنبه هم اقا برديا تب كرد و حسابي اين مدت درگير مرضي شما دو تا بودم ولي خدا رو شكر الان هر دوتون خوبين 

ماماني هم درگير بنايي تو طبقه پايين خونشون هستن و بنده خداها حسابي اين دم عيدي گرفتار شدن و كارشون هم به اين زوديا تموم نمي شه و معلومه حسابي خسته و كلافه شدن 

مدتها بود مي خواستم درباره تيكه كلاماي برديابنويسم كه فرصت نمي شد الان بعضياش يادم نيست ولي اونايي كه تو ذهنم مونده اينه : 

وقتي مي خواد چيزي رو جايي بذاره كه گيتا برنداره مي گه گيتا بردار نه 

به نخوردن مي گه نَبَخور چند وقت پيش كه مشهد بوديم صبح كه واسه صبحانه چايي اوردم همينكه گيتا رفت سمت سيني چايي يه هو برديا داد زد نَبَخور داغه

هر وقت براشون پرتقال يا ليمو پوست مي گيرم پوست ميوه رو برمي داره و با يه لحن سوالي غليظ مي پرسه: اي (اين)پوسته؟

چون همه ي فاميل پدريش برديا رو اقاي بيرجندي صدا مي زنن وقتي ازش مي پرسي اسمت چيه مي گه اقا بيجندي البته به شرطي كه تو حس و حال شيطنت نباشه والا مي گه مي مي . فقط زماني كه عكسا يا فيلماشو نگاه مي كنه اگه ازش بپرسي اون كه تو عكسه كيه مي گه بديا

هفته گذشته هم از اول هفته تو مهد گیتا جون جشن های نوروزی بود که گیتا به خاطر مریضیش فقط تونست جشن روز سه شنبه و چهارشنبه ( جشن سال نو و سیزده بدر) رو شرکت کنه و سه شنبه این هفته هم اخرین روز مهدشون تو سال 97 بود .

و ديگه اينكه چيزي تا عيد نمونده و ما هم به رسم هر ساله دو سه روزي رو درگير خونه تكوني بوديم روز پنجشنبه و شنبه سميه از صبح امد تميزكاري و چون نهايتا تميز كاريه پيلوت موند مجبور شد عصر يكشنبه هم بياد كه برعكس از همون عصر طوفان و رگبار شديدي شروع شد و بنده خدا مجبور شد تو همون شرايط تميز كاري كنه ولي عجب طوفان و رگباري بود و نصف شب رعد و برق هم بهش اضافه شد ولي روز بعد هوا حسابي بهاري بود 

پسندها (4)

نظرات (2)

مامانیمامانی
8 فروردین 98 11:08
فدای این شیرین زبونیها
مهندس زهرا فرجیمهندس زهرا فرجی
27 فروردین 98 16:40
ای جونننم