جمعه-97/5/19
سلام نفسای مامان
مرضی جون (دخترعموی بابا) و عمو فرشاد دوباره امدن ایران و از چهارشنبه بیرجند هستن البته سلماز و سپیده جون نیامدن ولی ساینا جون همراهشونه که اونم شنبه رفت تهران که یکشنبه برگرده انگلیس
پنجشنبه عصر به اتفاق گیتا جونی و اقا طاها رفتیم خونه ی مژده جون یکی از همکارای مامان و بردیا رو هم بابا با خودش برد
طاها جون هم که طبق پنجشنبه های قبل خونه ی ما بود چون مجبور بود این هفته زودتر بره و در نتیجه دلخور بود با ما امد
اونجا که بودیم بابا زنگ زد که شام قراره دعوت بابایی(پدربزرگ) همراه مرضی جون و خانوادشون و عمو صادق بریم بیرون که رفتیم شمس العماره
ظهر جمعه نهار و شام هم همگی دعوت بابا جون بودیم باغشون که البته مریم خانم و مهین خانم دخترعمه های بابا همراه بعضی از بچه هاشون بودن
عمو فرشاد در حال درست کردن کباب های معروفشون
بازی گل یا پوچ
خونه ی مژده جون همکار مامان