عاشورای 96

عاشورای 96-درخش

سلام عشق مامان

امسال هم قسمت شد عاشورا بریم درخش و تو مراسم اونجا شرکت کنیم

البته تاسوعا مامانی و دایی رضا و خاله بیتا و خاله رویا رفتن درخش ولی چون شما یه کوچولو سرما خورده بودی ترجیح دادیم نریم تا واسه فردا شما بهتر بشی

ضمنا این روزا از اول محرم خونه ی مادر (مامان مامانی) هم مثل هر سال روضه بود که قسمت نشد بریم به جز روز اخر که اونم وقتی رسیدیم همه رفته بودن

خلاصه صبح عاشورا تا بیدار شدیم و صبحانه خوردیم و وسایل بستیم و راه افتادیم شد ساعتای 11.5 و وقتی رسیدیم درخش هیئت نزدیک امارت اقای شریف بود که همه ساله  قبل رفتن به مسجد جامع اونجا یه تجمع دارن . پیشاپیش همه کاروان شتر بود و پشت سرشون گروهی با ایین سنتی سنگ زنی که صداش حال و هوای خاصی ایجاد کرده بود. بعدشم علمدارا و جمع سینه زنان و نهایتا د رانتها زنجیر زنان . ادم تازه تو این محیطها معنای واقعی عزاداری رو احساس می کنه 

عمارت آقای شریف

کاروان شتر

هیئت بعد خروج از امارت اقای شریف کم کم وارد مسجد جامع شدن و هیئت نخلی به سمت نخل رفتن و اون رو به میون جمعیت بردن

بعدش هم مراسم سینه زنی جمعی و سخنرانی و نهایتا مراسم شبیه خوانی که البته ما از وسطای مراسم سینه زنی رفتیم حسینیه مسجد نشستیم تا من به شما دو تا وروجک یه خوردنی بدم که دوست بابا که نهار اون روز مسجد با اونا بود بابا رو صدا زد و واسه شماها دو تا غذا داد که یه دفعه دیدیم در اشپزخونه قلقله شد ما هم ترجیح دادیم کم کم بریم مسجد شهدای گمنام که مثل هر ساله دعوت خانواده ی عمو علیرضا بودیم

ورود دسته ی عزاداران به مسجد جامع

مراسم نخل گردان

مسجد شهدای گمنام - دعوتیه خانواده ی عمو علیرضا