روزهای پر از نگرانی
یکشنبه شب 95/3/6 واسه آزماییشاتم رفتم مشهد خونه خاله ماری و صبح دوشنبه اقا مرتضی من و خاله ماری رو رسوندن مطب خانم دکتر برادران در تموم مدت راه به خاطر ازمایشی که امکان داشت خانم دکتر بگه باید انجام بدم کلی استرس داشتم که بعد دیدن جواب ازمایشم گفت لازمه انجام بشه موقعی که قبل نمونه گیری خانم دکتر داشت بوسله سونو محل ورود سرنگ رو مشخص می کرد و من از شدت ترس و استرس این کار حسابی دست و پام رو گم کرده بودم گفت چه پسر شیطونی داری و اونجا بود که فهمیدم نی نی جدیدمون پسره بعد ازمایش به توصیه خانم دکتر که گفت باید چند روزی استراحت داشته باشی و نمی تونی بری شهرستان مشهد موندمو چهارشنبه ظهر با پرواز برگشتم
این سه روزه شما خونه مامانی بودی و دایی رضا مرتبا از طریق تلگرام منو از اوضاع و احوالت بصورت تصویری باخبر میکرد
اون روزا تا اماده شدن جواب ازمایشم که موقع تحوپل نمونه گفتن دو هفته ای طول می کشه خیلی نگرانی و استرس کشیدم چون اگه جواب ازمایشات خوب نمی بود موعد سقط قانونی می گذشت که متاسفانه سر همون دو هفته هم که گفته بودن اماده نشد و بعد تماس مجدد با ازمایشگاه گفتن 18 روز تا یک ماه طول می کشه این شد که چاره ای نداشتیم جز اینکه همه چیز رو به خدا واگذار کنیم