عید غدیر خم
شب عید سه تایی رفتیم خونه بابا جون دیدن زن عموی بابایی (مادر بزرگ امیر بیژن و محمد جواد ) که کلی سوغاتی های خوشگل واسه شما آورده بودن (دستشون درد نکنه) منم به مناسبت شب عید ژله درست کرده بودم که در خونه بابا جون یادم افتاد جا گذاشتیمش بابا جون هم زحمت کشیده بودن برای ما از مسجدشون غذای نذری اورده بودن ( پلو قیمه خوشمزه ) اونجا شما جیبات رو پر تخمه کرده بودی و به همه تعارف می کردی البته دونه ای و بعدشم می رفتی سراغشون تا مغزشو تحویل بگیری
صبح عید هم اول رفتیم خونه پدر شوهر خاله رویا که سید هستن مامانی و دایی رضا هم اونجا بودن و از اونجا هم رفتیم دیدین آقای علوی از فامیلای بابایی که ایشون هم سید هستن و خلاصه شما کلی عیدی واسه خودت جمع کردی که تا شب موقع خواب تو دستت بود البته دیگه مچاله شدش
اینم از پدر و دختر ست کرده
جالب اینکه وقتی لباساتو تنت کردم یه هو دیدم بابایی هم سفید سورمه ای پوشیده
سوغاتی های زن عمو جان
اینم خرید های زمستونه ما واسه گیتا جونی