گیتا جونیگیتا جونی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
برديا جونیبرديا جونی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

ستاره هاي زمینی

این چند روزه

سلام نفس مامان اول از همه برات بگم این چند روزه یه خورده سرما خورده بودی که از سه شنبه شب با سرفه شروع شد و چهارشنبه سرفه هات اینقدر شدید و ناجور شد که برات دارو شروع کردم و پنجشنبه نرفتم اداره و بردیمت دکتر که خدا رو شکر گفت یه سرما خوردگی جزئیه سرفه هات هم از روز جمعه تقریبا قطع شده دکتر هم همون داروهایی رو که برات شروع کرده بودم تجویز کرد من هر وقت برای درمان سرفت از داروی کیتوتیفن استفاده کردم خیلی زود جواب گرفتم(البته من به جهت سهولت استفاده قرصش رو بهت می دم  چون شربتش یه خورده بد خوره ) خلاصه برای اینکه شما تو مطب دکتر اذیت نکنی گوشی پزشکیت رو هم با خودم برده بودم و اونجا دادم بهت که تو فاصله ای که تو اتاق انتظار ب...
27 مهر 1394

جشن روز کودک

سلام ناز دردونه ی مامان   پنجشنبه شب زن عموی بابا به همراه بابا جون اینا اومدم خونمون شب نشینی و چون مصادف با روز جهانی کودک هم بود برای شما یه کیک کوچولو خریدیم تا به اتفاق آقا بهامین براتون جشن بگیریم صبح جمعه هم  چون بابا می خواست یه سر بره لابراتوارش ما هم باهاش تا بازار رفتیم و تا اون کاراشو انجام بده یه دوری تو بازار زدیم و من برای شما هدیه روز کودک یه تاب خوشگل خریدم به همراه یه کلاه زمستونی . ظهر هم به اتفاق مهمونای دیشب نهار دعوت امیر اقا پسر عمه بابا بودیم       هدیه هایی بابا واسه گیتا جونی به مناسبت روز کودک         &nb...
16 مهر 1394

روز جهانی کودک مبارک

 16 مهر برابر با 8 اکتبر روز جهانی کودک مبارک در مقدمه ی کنوانسیون حقوق کودک آمده است : (کودک باید در فضایی سرشار از خوشبختی و محبت و تفاهم بزرگ شود )   کودکان، از تمام ستاره ها و پرنده ها به آسمان نزدیک ترند. این روزها اگر عاشقانه سپری میشوند،به عشق بودن شماست.دنیا با کودکان همیشه زیباست؛زیباتر از همه روزهایی که سراغ داریم. گر تو نبودی جهان، بی خنده های تو معنا نداشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد. اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد. اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چش...
16 مهر 1394

مهد کودک

سلام عشق مامان چون جدیدا تصمیم گرفتیم شما رو یه دو سه ساعتی درطول روز بذاریم مهد روز سه شنبه مامان مرخصی گرفت واول صبح به اتفاق شما رفتیم یه مهد کودک نزدیک خونه مامانی تا هم من محیطشو ببینم وهم اینکه ببینیم شما از محیط مهد خوشت می یاد یا نه راستش خیلی تر و تمیز نبود ساختمونش هم خیلی قدیمی بود و ظاهرا کمبود نیرو هم داشتن مثلا چند تا از بچه ها به تنهایی و بدون وجود مربی تو اشپزخونه داشتن تغذیه می خوردن که به نظرم این کار درستی نبود ولی مربیاش مهربون بودن و یه مزیت خوبش این بود که مجهز به دوربین بود و میشد از هر جای دیگه اتاقها رو چک کنی بعدش پیاده رفتیم خونه مامانی که شما صبحانه بخوری و نزدیکای ظهر من تنهایی رفتم یه مه...
15 مهر 1394

عید غدیر خم

شب عید سه تایی رفتیم خونه بابا جون دیدن زن عموی بابایی (مادر بزرگ امیر بیژن و محمد جواد ) که کلی سوغاتی های خوشگل واسه شما آورده بودن (دستشون درد نکنه) منم به مناسبت شب عید ژله درست کرده بودم که در خونه بابا جون یادم افتاد جا گذاشتیمش بابا جون هم زحمت کشیده بودن برای ما از مسجدشون غذای نذری اورده بودن ( پلو قیمه خوشمزه ) اونجا شما جیبات رو پر تخمه کرده بودی و به همه تعارف می کردی البته دونه ای و بعدشم می رفتی سراغشون تا مغزشو تحویل بگیری صبح عید هم اول رفتیم خونه پدر شوهر خاله رویا که سید هستن مامانی و دایی رضا هم اونجا بودن و از اونجا هم رفتیم دیدین آقای علوی از فامیلای بابایی که ایشون هم سید هستن و خلاصه شما کلی عیدی و...
11 مهر 1394

مشهد

جمعه صبح اول رفتیم پاساژ گوهر شاد و یه سری خرید کردیم بعدش بازدید از ساختمونای اداره مامان که تو مشهد می سازن و نهایتا نهار رستوران ال رضا (فلسطین) شب هم رفتیم پاساژ التون صبح شنبه هم رفتیم سجاد تا کاپشنی که واسه شما گرفته بودیم سایزشو عوض کنیم منو بابا هم یه سری خرید کردیم و بعد شیرینی سرای طوسی واسه خرید شیرینی که شیرینی هاش عالیه (سه راه راهنمایی ) و بعدشم نهار رفتیم رستوران احسان (احمد آباد) که توصیه می کنم اگه کسی خواست بره مشهد حتما یه سری بهش بزنه غذاش حرف نداره و بوفه ازادشم که به به و از اونجا هم به سمت بیرجند راه افتادیم رستوران ال رضا   &nb...
5 مهر 1394

مشهد-خونه عمه سمانه

صبح پنجشنبه اول رفتیم مجتمع تجاری امیر ظهر هم واسه نهار رفتیم خونه عمه سمانه و تا ساعتا ی7 اونجا بودیم و شب هم رفتیم سجاد واسه خرید زمستانه شما                                   و گیتا خانم در حال بهم ریختن اتاق پسر عمه ها       مجتمع تجاری امیر ...
5 مهر 1394

یه سفر کاری به مشهد

بالاخره بعد 1.5 سال برای یه کار اداری  سه نفره رفتیم مشهد روز چهارشنبه نزدیکیای ظهر به سمت مشهد حرکت کردیم بین راه واسه نهار اول رفتیم مهمانسرای جهانگردی بیدخت که چون غذاش تموم شده بود به پیشنهاد خودشون رفتیم رستوران هتل پاسارگاد گناباد   ساعتای 7 هم رسیدیم مشهد که از همونجا مستقیما رفتیم خیابون خسروی که بابا یه سری خرید داشت اما بخاطر اینکه شب عید بود کلی ترافیک بود و خیابونها رو بسته بودن واسه همون مجبور شدیم  از کلی کوچه پس کوچه بریم بعدش هم رفتیم یه جایی که مرکز سیسمونی بود واسه خرید برای شما که چیز خاصی پیدا نکردیم و شام هم رفتیم کباب ترکی دور میدون احمد آباد که عالی بود  و بعدشم خونه جدید باباجون ...
5 مهر 1394
1