دعوتیه خودمون و دعوتیه امنه خانم دختر عمه ی نازنین بابا
پنجشنبه ظهر - شمس العماره
طناز جون مهربون که عاشق بچه ها بود و کلی اون روز با هم آب بازی کردن و خوش گذروندن
و البته ناهید جون
پنجشنبه شب -دعوتیه آمنه خانم رستوران پارس
تو تالار گیتا جون کلی با اقا امیررضا تنها نوه ی امنه خانم بازی کرد . بعد شام هم همگی رفتیم خونشون واسه چای و میوه که تا ساعتای 1.5 شب طول کشید و حسابی بردیا اونجا فضولی کرد و اتیش سوزوند همه مونده بودن این بچه چقدر انرژی داره ولی من می دونستم که بشدت خسته ای و وقتی هم خسته ای و شرایط خواب برات فراهم نیست (یه فضای بزرگ واسه دراز کشیدن و چند تا بالشت کنارت که سرت رو یکی ش باشه و پاهات رو یکی دیگه و دو تا هم دو طرفت -اخر راحت طلبی -و مامانی هم که کنارت دراز بکشه و نوازشت کنه ) به شدت شیطون تر می شی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی