پنجشنبه جمعه ی نیمه ی تیر ماه 97
سلام وروجکای مامان
پنجشنبه ی گذشته هم به منوال هفته های پیش طاها جونی قبل نهار آمد خونمون و تا شب بود و در نتیجه برنامه تاب تاب براه بود . فقط چون از اول هفتش گیتا جونی روزای فرد ازساعت 4.5 تا 5.15 میره کلاس ژیمناستیک جلسه ی روز پنجشنبه رو به اتفاق طاها جونی تو کلاس شرکت کردیم و چون والدین می بایست بیرون سالن منتظر می موندن طاها هر از گاهی یه سر به داخل سالن میزد و رو تشکا برای خودش بازی می کرد و همش می گفت چه کلاس باحالی
خدا رو شکر مربیت این جلسه نسبت به جلسه قبل ازت راضی تر بود و دو تا ستاره گرفتی و کلی ذوق کردی . اخه اصلا تو کلاس همکاری نمی کنی و معمولا تو خط بقیه هستی شاید هم چون محیط برات تازگی داره
خلاصه قرار شده از سر برگشت با سرویسی که صبح می یاد دنبالت برگریم خونه که بنده خدا 5.15 امد دنبالمون و ما رو جلوی یه سوپر مارکت نزدیک خونه پیاده کرد تا براتون بستنی بخرم درسته فقط طول یه کوچه با خونه فاصله داشتیم ولی همینکه بردیا بغلم بود و باید گیتا و طاها رو هم تا خونه مدیریت می کردم یه خورده سختم بود
رسیدیم خونه یه لباس عوض کردیم و رفتیم پایین تاب تاب
این هفته جمعه فرصت نشد بریم پارک اخه بابا رفت پایین انبار رو مرتب کنه و تا برگشت دیر شد به خصوص که شب برنامه رفتن به خونه امیرآقا رو داشتیم البته به نیت عید دیدنی حتما می گین چه با تاخیر ولی این چیزا تو فامیل همسری کاملا طبیعیه
این هم دو تا عشق مامان بعد یه حموم حسابی روز جمعه ای