سفرنامه6 - لحظه هاي خداحافظي
روز اخر بعد صبحانه رفتیم اتاق تا وسایلمون رو جمع وجور کنیم چون ساعت 12 باید اتاق رو تحویل می دادیم
پروسه جمع و جور کردن به خاطر خریدایی که کرده بودیم خیلی زمان برد و تا ساعت 1 طول کشید بعدش وسایل رو بردیم لابی هتل و رفتیم دریا . شما و بابایی که تو آب بودی من رفتم از اسنک بار همبرگر و پاستا و سیب زمینی سرخ شده گرفتم و همون کنار دریا خوردیم و ساعتای 4.5 هم رفتیم لابی تا لباس عوض کنیم و یه چایی بخوریم و مامان هم به بردیا غذا بده
یعدشم عکسای لحظه اخری و نهایتا لیدر امد دنبالمون تا سر راه بریم بقیه هتل ها ومسافرا رو سوار کنیم و بریم سمت فرودگاه
تو راه یکی از هتل ها شمایل بزرگ و زیبایی از حضرت علی روی دیوار یه ساختمون بلند توجهمو ن رو جلب کرد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی