فضولی های فسقل خانم
سلام وروجک مامان
دیروز طرفای ظهر یه اتفاق بد برای شما افتاد
خونه مامانی که بودیم یه وقت صدای فریادت بلند شد نگو کنار مجمعه مسی دراز کشیده بودی با پات زدی بهش و مجمعه افتاده بود روت اول فکر کردیم افتاده رو دستت ولی یه خورده بعد پیشونیت ورم کرد کلی نگران شدم که نکنه ضربه ای به سرت وارد شده باشه یا خدای نکرده شکسته باشه که خاله بیتا گفت تا فردا صبر کن اگه بیقرار بود و یا .... که نمی خوام حتی بهش فکر کنم بیارش از سرش عکس بگیریم منم تا ساعتای 6 بیدارت نگه داشتم تا احوالت رو تحت نظر داشته باشم که خدا رو شکر حالت خوب بود ولی دیشب تو خواب یه خورده بیقرار بودی البته فقط زمانی که سرت رو از سمت جراحتش می ذاشتی رو بالشت اما صبح که بیدار شده بودی خدا رو شکر ورم سرت بهتر شده بود و الان هم که با مامانی صحبت کردم گفت حالت خوبه
دیروز برات نذر کردم تا واسه یه کوچولوی کلاس اولی لوازم مدرسه بگیرم که امروز ادا کردم