یه شب بلند به اسم شب یلدا
ا مروز صبح که از خواب بیدار شدم هوا ابری بود و ظاهرا نزدیکای صبح بارون اومده بود حاضر که می شدم شما هم بیدار شدی و طبق معمول با گفتن مامان از همون سر جات منو صدا زدی دخترک سحر خیز مامان اما ازخونه که بیرون اومدم دیدیم وای داره برف می یاد اونم چه برفی این شد اولین برف امسال تو روزی که شبش شب یلداست سی ام آذره و یک شب زیبا یه شب بلند به اسم شب یلدا شب شب نشینی و شادی و خنده شبی که واسه ی همه خیلی بلنده همه ی اهل خونه خوشحال و خندون آجیل و شیرینی و میوه فراوون شب قصه گفتن و یاد قدیما قصه ی لحاف کهنه ی ننه سرما ...
نویسنده :
مامانی گیتا جون و برديا جون
9:10