تولد گلاله جون-97/11/8
سلام فرشته کوچولوهای مامان
از روز سه شنبه خاله ماری با ساراجون و سپهرجون امدن بیرجند آخه بابا تبریزی (پدر بزرگ مامان) یکماه پیش بدجوری سرما خوردن طوری که یک هفته بیمارستان بستری بودن و تو این مدت خاله هاو دایی جان از مشهد امدن و پیششون بودن البته دایی بعد مرخص شدن بابا تبریزی رفتن مشهد ولی خاله فاطی تا امدن خاله ماری موندن . خلاصه خاله جان و ساراجون و سپهر جون چهارشنبه ظهر نهار خونه ی ما بودن . اولای هفته ی پیش یه شب خواب دیدم تولد گلاله جونه (نوه ی دایی مامان)صبحش یادم امد تولد گلاله نزدیکه و گفتم همین روزاست که آیدا جون واسه تولد زنگ بزنه که وسطای هفته ی پیش زنگ زد و ما رو واسه پنجشنبه عصر تولد گلاله جون دعوت کرد که بهش گفتم خوابش رو دیدم . روز پنجشنبه از صبح سمیه آمده تمیز کاری و چون پرستارتون هم نبود نشد صبح برم هدیه و نهایتا عصر اول رفتیم خرید شیرینی واسه مهمونی فردا شب و بعد هم هپی لند واسه خرید هدیه که البته من یه ژاکت خوشگل و یه بلوز شلواز تو خونه ای هم واسه گیتا جون خریدم خلاصه برگشتیم خونه و سریع حاضر شدیم و از اونجا رفتیم دنبال مامانی و بعد هم خونه آیدا جون .
شب بعد هم امیر آقا و امنه خانم (پسرعمه و دختر عمه ی بابا) به همراه عمو صادق و بابا جون اینا شب نشینی خونه ی ما بودن .
اینم بگم که از چهارشنبه ی گذشته پرستارتون نیامده و صبح ها مامانی می یاد خونه