گیتا جونیگیتا جونی، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره
برديا جونیبرديا جونی، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

ستاره هاي زمینی

و اما ادامه داستان

امسال چون رستورانی که پارسال افطاری اونجا گرفتیم فقط پنجشنبه جا داشت افطاریمون رو چهارشنبه شب تالار باباجون برگزار کردیم و واسه شام مرغ و قیمه دادیم بعد افطار و شام هم برای میوه و دسر رفتیم تو محوطه . بابا یه نیم ساعت زودتر از ما رفت که هم بسته های افطاری رو تحویل خدمه بده و هم یه نظارتی روی چیدمان سالن داشته باشه و ترتیب چیدن یه سری میز و صندلی رو هم بیرون بده واسه موقع دسر و میوه ما هم یه خورده قبل افطار با مامانی و دایی رضا رفتیم تالار هوا عالی و فواره های حوض هم باز بود . شما و بردیا و طاها و رادین حسابی تو محوطه بازی کردین تو و بردیا دو تا جارو برداشته بودین افتاده بودین دنبال طاها و رادین من بیچاره هم دنبالتون ...
27 خرداد 1397

و اما بقیه افطاری های امسال

  سه شنبه شب 97/3/1 افطاریه بابا جون بود تالار خودشون جمعه شب 97/3/11 افطاریه مریم جون دختر امیرآقا و شنبه شب 97/3/12 افطاریه مامانی که خونشون بود . چون من صبحش تو اداره حالم بد شده بود علاوه بر افطاری یه دونه سرم هم نوش جان کردم که تا نزدیکیهای سحر طول کشید در نتیجه سحر هم مهمان مامانی بودیم و بعدش رفتیم خونه که قرار بود روزش سمیه بیاد تمیزکاری  دوشنبه شب 97/3/14 دعوتیه اقای علوی از بستگان بابایی مهمانسرای جهانگردی فردا شب هم  دعوتیه عمو صادقه رستوران پارس حالا موندیم افطاریه خودمون رو چکار کنیم  . هفته پیش فرصت خوبی برای گرفتن...
19 خرداد 1397

دعوتیه افطاریه محمد آقا و امنه خانم دختر عمه ی مهربون بابا-یکشنبه شب (97/2/30)

این خانم خوشگله هم غزل جونه نوه امیر آقا پسر عمه ی بابا - خدا حفظش کنه بعد مراسم افطاری هم همگی رفتیم خونه نویی مریم خانم دختر عمه دیگه بابا ان شاا... به سلامتی و دل خوش تو خونه ی جدیدشون زندگی کنن ...
31 ارديبهشت 1397

اولین افطاریه امسال-جمعه97/2/28

سلام عشق مامان امسال هم مثل سال گذشته بساط افطاری ها به راهه اولین افطاری امسال  دعوتیه  اقا مرتضی پسر دوست بابایی بود اما چون روز جمعه زن عمو جان و فرشته جون و آقا رضا (خانواده ی  عموی بابا )بعد مراسم چهلم عمو جان از مشهد امدن بیرجند و تا سه شنیه هم بیشتر نیستن این چند روز هر شب افطاری دعوتیم  دیروز عصر هم بابا به همراه آقا رضا وعمو صادق و امیر آقا پسر عمه ی بابا و بابایی رفتن کویر و صبح برگشتن ضمنا خدا هم امسال هوای روزه داران رو داشته و هوا خیلی خوبه  حتی می شه گفت شبا سرده طوری که ما مجبور شدیم دو شب پکیج روشن کنیم ...
30 ارديبهشت 1397