گیتا جونیگیتا جونی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره
برديا جونیبرديا جونی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

ستاره هاي زمینی

این روزها

سلام ملوسک مامان اول از همه اینکه یکشنبه ظهر نهار دعوت باباجون بودیم هتل کوهستان مناسبتش هم آمدن یکی از دوستای شمالی بابا جون به بیرجند بود سه شنبه شب هم رفتیم عید دیدنی خونه آمنه خانم دختر عمه بابا شب که بابا اومد خونه تا حاضر بشیم و بریم باصدای در  از خواب بیدار شدی و چون هنوز دلت می خواست بخوابی یه خورده بداخلاق شدی و تنها با این بهونه که قرار شد شیشه عرق نعنا رو هم با خودت بیاری و واسه همه اونجا عرق نعنا بریزی خوش اخلاق شدی آخه نه اینکه خودت علاقه خاصی به عرق نعنا داری فکر می کنی همه همین حس رو دارن به قول خودت نع نا سه شنبه صبح هم چون مامانی یه خورده سرما خورده ساعتای 10.5 باب...
26 فروردين 1395

12 فروردین

  12 فروردین که بعد یه بارندگی خوب بهاره طرفای ظهر رفتیم یه دوری بزنیم و از اونجا هم به اصرار شما واسه نهار رفتیم شمس العماره که خوش گذشت البته مامان از روز قبلش سرما خورده بود و چندان حالش خوب نبود واسه همون 13 هم نرفتیم باغ باباجون و خونه موندیم   میدون جلوی خونه                 رستوران شمس العماره   و اینم از گلکاری های عیدانه بابایی   و بالاخره گیتاجونی موقع ناراحتی ...
16 فروردين 1395

عید دیدنی

سلام نفس مامان امسال عیدچون مامانی نبودن عملا عید دیدنی جایی  نرفتیم تا اونا هم از سفر برگردن فقط شنبه عصر رفتیم خونه خاله رویا تا دایی حسین (دایی مامان) رو که اونجا دعوت بودن ببینیم یکشنبه شب هم شام دایی جان رو به همراه مهزادجون و آقا کیان والبته خاله رویا و عمو علیرضا دعوت کردیم خونه که خیلی خوش گذشت و دیشب هم رفتیم خونه خاله بیتا     سفره هفت سین خاله رویا               و البته شب دعوتی دایی جان   ...
10 فروردين 1395

مشهد

              رستوران رضایی که این چند روز به جز روز آخر نهار رفتیم اونجا     و اینم روز آخر رستوران کاخ که توصیه می کنم حتما برین به خصوص که بوفش هم رایگانه بعد نهار هم رفتیم عکاسی               عید دیدنی خونه علی آقا پسر عمه بابا که مشهد هستن و بعد خونه عموی بابا رفتیم اونجا     و اینم عید دیدنی خونه عموی بابا ...
9 فروردين 1395

نوروز 95

سلام عشق مامان امسال مامانی دو روز آخر سال مرخصی تشویقی داشت این شد که مامانی و دایی رضا که برنامه سفر به نیشابور داشتن چهارشنبه صبح راهی شدن . شنبه شب هم سه تایی رفتیم کفش فروشی برای خرید کفش برای شما که تو راه خوابت برد اگرچه که کفش خوبی هم سایز پات پیدا نشد  از اونجا رفتیم خرید وسایل هفت سین یه چند جا که سر زدیم چیز جالبی نداشت و بالاخره این ظروف ماهی رو همراه با یکسری وسایل دیگه واسه هفت سین خریدیم و بعد خرید شیرینی رفتیم خونه( لازم به ذکره سبزه امسال دست پخت بابایی بود) تو خونه هم بعد چیدن سفره هفت سین مشغول جمع و جور کردن وسایل شدیم آخه قرار بود واسه کارای خونه مشهد اول فروردین بریم اونجا ی...
9 فروردين 1395
1