گیتا جونیگیتا جونی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره
برديا جونیبرديا جونی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

ستاره هاي زمینی

تعطیلات عید فطر

سلام گلک مامان امسال هم مثل عید فطر پارسال عمه سمانه با دو تا وروجکش آمدن بیرجند البته تنها و بدون عمو مجید جمعه صبح رسیدن و ما هم شب واسه افطار یعنی آخرین افطار امسال با عمه سمانه رفتیم بهدان به صرف نان و پنیر و شله و قرار شد شب همونجا بمونیم یه نیم ساعت بعد افطار کم کم دوستان رسیدن اول از همه عمو امین و عمه سهیلاو عمه صدیقه و بعدشم بابایی ظهر عیدهم مادربزرگ پدربزرگ و عمه ی ارنیک و اتبین جون نهار اونجا بودن و دور همی خوش گذشت         چوبت کو دخمل انداختی تو آب پسر عمه جون کمک          ...
29 تير 1394

عید سعید فطر مبارک

بدرود ای بزرگترین ماه خداوند و ای عید اولیای خدا… بدرود ای ماه دست یافتن به آرزوها… بدرود ای یاریگر ما که در برابر شیطان یاریمان دادی… بدرود ای که هنوز فرا نرسیده از آمدنت شادمان بودیم و هنوز رخت برنبسته از رفتنت اندوهناک.             عید آمد و عید آمد با نقل و نبیدآمد ماه رمضان رفت و این فطر سعید آمد  دنیا شده یکسر گل هرگوشه پرازبلبل  هر خاک شده بستان چون نور امیدآمد                             &n...
29 تير 1394

اخرین افطای امسال

سلام خوشمل مامان اخرین افطاری امسال افطاری خاله بیتا بود روز سه شنبه بعد تموم شدن شام کیک تولد طاها جونی رو آوردن و همگیمون رو سوپرایز کردن و چون صاحب رستوران پسر عموی بابایی طاها جونه موزیک و بعدشم یه بزن و برقص کوچولو البته اون موقع فقط ما تو رستوران بودیم ولی خدمش حسابی کیف کردن                 اینم از کیک تولد طاها جونی که خیلی هم خوشمزه بود                     &nbs...
24 تير 1394

و اما افطاری خودمون

سلام عشق مامان امسال 25 رمضان نوبت افطاری ما بود که تو رستوران شمس العماره برگزار کردیمش یک رستوران سنتی با محیط بسیار زیبا خدا رو شکر به همگی حسابی خوش گذشت اول برای موقع افطار چند تا از اتاقها رو گرفته بودیم   ولی چون گفتیم شاید یه خورده تنگ جا باشن منتقل کردیمش به سالن و بعد شام برای صرف میوه یه عده رفتیم داخل یکی از اتاقها و بعضی ها هم موندن تو محوطه و نشستن کنار جوی آب رو ترجیح دادن امشب هم افطاری دعوت خاله بیتا هستیم رستوران پارس                         ...
23 تير 1394

مراسم احیا

سلام دخمل مامان امسال شب 23 رمضان بر خلاف دو شب دیگه که مراسم احیا رو از طریق تلویزیون دنبال می کردم به اتفاث بابا و شما رفتیم مسجد امام رضا یعنی همون مسجد باباجون البته بابا دو شب قبلش رو رفته بود بیشتر فامیل آمده بودن تا ساعتای 1.5 اونجا بودیم اگر چه که شما بعد خاموش شدن برقا یه خورده بد اخلاق شده بودی ولی روی هم رفته دخمل خوبی بودی ان شاا... خدا قبول کنه و  به همه توفیق استفاده از برکات این شبهای عزیز رو در سالهای آتی هم عنایت کنه                                 &n...
22 تير 1394

مهمانان رمضان

 امسال رمضان 3 تا مهمان دوست داشتنی داشتیم حمید آقا پسر عموی بابایی با دو تا پسرشون (محمد جواد و امیر بیژن) بعد پنج سال امدن بیرجند البته سال قبل هم امده بودن ایران ولی بیرجند نیومدن خلاصه جمعه اول رمضان اومدن و سه شنبه هم رفتن و این چند شب که دعوتی بود هر شب دور هم بودیم ولی شب آخر بعد افطاری امیر آقا رفتیم پارک توحید ماشین سواری و قایق سواری بعدشتم سرسره بادی که حسابی به بچه ها خوش گذشت ساعتای 2 هم رفتیم خیابون معلم بستنی ایتالیایی بصرف بستنی قیفی و فالوده و تا 2.5 اونجا بودیم باورم نمی شد بازه و البته حسابی هم شلوغ عجیب اینکه تو شهری که در حالت عادی بعد ساعت 10 جز چند تا سوپر مارکت مغازه دیگه ای باز نی...
18 تير 1394

رمضان المبارک

سلام گیتا جونی مامان رمضان 94 هم فرا رسید و با امسال شد 3 تا رمضان که گیتای نازم در کنار ماست پنج شنبه 28 خرداد اولین روز رمضان بود و امسال هم به منوال همه ساله برنامه های افطاری براه اولین جمعه رمضان دعوتی سمانه جان و آقا تورج نوه عمه بابایی دوشنبه 5 رمضان دعوتی خاله زهرا      دومین جمعه رمضان دعوتی عمو صادق     شنبه 10 رمضان دعوتی بابایی که شما تو راه رفتن به رستوران خوابت برد کل مدت خواب بودی یکشنبه 11 رمضان دعوتی آمنه خانم دختر عمه بابایی دوشنبه 12 رمضان دعوتی امیر آقا پسر عمه بابایی چهارشنبه 14 رمضان...
18 تير 1394

شعری برای دخترم

  تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت کوثرم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی خدا کند که پر از عشق مادرت باشی خدا کند که پر از مهر مادرم باشی همیشه کاش که یک سمت ، مادرت باشد تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز آخرم باشی ...
16 تير 1394