جشنواره آدم برفی

 صبح برفی شما بخیر قند عسل مامان

 بارش برفی که از روز یکشنبه شروع شده بود تا صبح ادامه داشت و وقتی مامان صبح واسه رفتن به اداره بیدار شد دید وای همه جا سفیدپوش شده  از ترش اینکه مبادا شما تو رفت و آمد سرما بخورین مرخصی گرفتم . جالب اینکه بابایی هم گفت منم حوصله ندارم برم و زنگ زد و اونم مرخصی گرفت و خلاصه ۳ نفری موندیم خونه موقع صبحانه خوردن بودیم که یه پیامک واسه بابایی اومد که شهرداری ساعتای ۱۲.۵ یه جایی نزدیکییای خونمون جشنواره آدم برفی گذاشته ما هم از خدا خواسته سریع دست به کار شدیم که خودمونو به موقع به جشنواره برسونیم آخه بیرون خیلی سرد بود و نمی شد خودمون بریم آدم برفی درست کنیم واسه همون گفتیم به این بهونه شما رو می بریم تا با بقیه آدم برفیا عکس بگیری خلاصه مامانی کیک درست کرد و با چایی برداشتیم و زنگ زدیم به خاله بیتا که اونم با طاها جون بیاد البته قبلش به خاله رویا هم زنگ زدیم که بیاد اما بی معرفت نیومد البته مجبور بود که بمونه آخه یه تبلت از مشهد سفارش داده بود که قرار بود پست ظهر براش بیاره خلاصه به خاله بیتا که زنگ زدیم گفت خیابونا لغزنده هست و می ترسم پشت ماشین بشینم واسه همون ما رفتیم دنبالشون وقتی از خونه اومدیم بیرون دیدیم یکی از همسایه ها با پسر کوچولوش تو حیاط یه آدم برفی بامزه درست کرده که ما هم باهاش عکس گرفتیم تو راه که می رفتیم سمت محل برگذاری جشنواره کلی آدم برفی بامزه دیدیم که مردم تو خیابونا مشغول درست کردنش بودن یه عده هم داشتن تو میدونی یه قلعه درست می کردن شما که طبق معمول از صبح نخوابیده بودی تمام طول راه چرت می زدی و طاها جونم هی سعی می کرد چرتتو بپرونه که نخوابی . طرفای ساعت ۱.۵ رسیدیم اونجا ولی وای چه حمعیتی آمده بودن حسابی شلوغ بود . راه بند رو که بسته بودن در نتیجه ما همون کنارا به زحمت پارک کردیم رفتیم سراغه همون چند تا آدم برفی که کنار جاده ساخته بودن اما چون هوا خیلی سرد بود زودی برگشتیم تو ماشینو یه چای و کیک زدیم و راه افتادیم سمت خونه که شما تو راه خوابیدی و یه آدم برفی بامزه رو از دست دادی   

قربون دخملی خوابالو  

اینم قلعه برفی