گیتا جونیگیتا جونی، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
برديا جونیبرديا جونی، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

ستاره هاي زمینی

شب یلد ا و وصف بی مثالش

1392/9/30 10:24
287 بازدید
اشتراک گذاری

این شب چله ،دومین شب چله ای گیتا خانم بود .(هورررررررررررا  )اولش رفتیم خونه مامانی . خاله جان، فروزان جون،مامانی و بابایی طاها جون ، خاله رویا و دایی رضا همگی بودن . خاله بیتا هم کلی از گیتا خانم و آقا طاها عکس گرفت که مامان باید از خاله بیتا بگیره و خوشگلاشو بذاره اینجا.بدش هم رفتیم خونه بابا جون (بابایی بابایی) دیدن عمه سمانه . آخه عمه سمانه و عمو مجید و آرنیک و آتبین جون از مشهد آمده بودن و یکی از دوستای خانوادگی بابا جونم دعوت بود .راستی خاله سولمازم اونجا بود و خلاصه عمو و عمه های گیتا خانم همگی بودن ( جای عمو سعید خالی عمه صدیقه)و حسابی شلوغ پلوغ بود. موقع شام منو گیتا جون آومدیم رو مبلا گه گیتا خانم راحت تر یاشن.پسر عمه اتبین با رادین جون نوه دوست باباجون تموم مدت پیش گیتا جون بودن و باهاش بازی می کردن ( عمه سمانه میگه بچه ها از مشهد می گفتن بریم بیرجند خونه گیتا جون و تو راه که یکی به عمو مجید زنگ زده آتبین جون گفته بگو داریم می ریم خونه گیتا جون ). شام به رسم قدیم ندیما گوشت داغ بود و البیته سوپ که گیتا خانم سوپ میل فرمودن .اما خبری از مراسم سنتی کف زدن نبود.

 (به قول سولماز جون شب چله مگه بدون مراسم کف زدن هم می شه؟) بعد شام هم مراسم میوه خورون بود و فال حافظ که عمو صادق یه چند تایی فال گرفت و تو این بین ما از فرصت استفاده کردیم و با ۲ تا پسر عمه جونی کلی عکس گرفتیم  . خلاصه این برنامه تا ساعت یک ادامه داشت و در کمال تعجب گیتا خانم تا اون موقع پا به پای بقیه بیدار بود ولی همین که سوار ماشین شدیم و یه خورده از خونه باباجونی دور شدیم گیتا خانم خوابید و اینطوری دومین شب چاه ای گیتا خانم به خیر و خوشی به پایان رسید .

(اندر حکایت بعضی از مهمانان باباجونی)

چون تیر رها گشتـه ز چلّـه شده ایم!
مهمان شمــا در شب چلّـه شده ایم!
از برکت ایـن سفــره ی الــوان شما
تا خرخره خورده،چاق و چلّـه شده ایم

 به امید اینکه در بلند ترین شب سال، زیباترین خاطره‌ها رو در کوله‌بار پاییزی خود ذخیره کنید. 

 

       

 

 

 

 

 

 

 

 یلدای ۹۲- خونه مامانی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)