گیتا جونیگیتا جونی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره
برديا جونیبرديا جونی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

ستاره هاي زمینی

سفرنامه-1

1397/5/8 12:56
585 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه ی دوستان گلم و وروجکای مامان

جونم براتون بگه امسال هم تصمیم گرفتیم مثل سال گذشته بریم ترکیه و بین انتالیا و مارماریس انتالیا رو انتخاب کردیم . جمعه 4/22 ساعت 3 صبح به سمت فرودگاه اسپارتا پرواز کردیم و روز جمعه 4/29 برگشتیم تهران . جاتون خالی خوش گذشت هتلش خیلی خوب بود اگرچه این هتل پیشنهاد من بود و از روی نظراتی که تو سایتها خونده بودم انتخابش کردم ولی همش دل می زدم نکنه بد باشه یا مثلا فلان هتل بهتر باشه آخه تا لحظه ی آخر بین دو تا هتل مونده بودم ولی خدا رو شکر همه چیزش خوب بود .

محیطش کاملا خانوادگی بود سه تا استخر داشت . استخر اصلی هتل خیلی بزرگ بود در واقع یه جورایی انگار چند تا استخر رو به هم وصل کرده باشن . یه استخر مخصوص بچه ها بود با عمق کم همراه با سرسره آبی های کوچیک و یه استخر هم مخصوص پارک آبی بزرگترها بود . از راه که رسیدیم یه دستبند به دست سه تایی مون بستن که مشخص بشه مهمان هتل هستیم بعد رفتیم واسه صبحانه که واقعا عالی بود هر چی می خواستی بود شیرینی های مخصوص صبحانش که نگو . از اونجا هم تصمیم گرفتیم تا زمان تحویل اتاق بریم استخر . یکی از خوبیهای این هتل این بود که همه چیزش به هم نزدیک بود رستوران اصلیه هتل و اسنک بارش چسبیده به استخر ها بود  البته ساحل اختصاصیه هتل یه کم فاصله داشت که اونم هر یک ربع یه ماشین از در هتل کسایی رو که می خواستن برن ساحل می برد . خلاصه از تو چمدون حوله ها - مایوهای بچه ها و بقیه وسایل لازم رو برداشتیم و رفتیم حمام ترکیه هتل تو قسمت رختکنش لباسامون رو عوض کردیم و رفتیم استخر . بابا و گیتا رفتن پارک آبیه بزرگترها و من و بردیا هم کنار استخر بچه ها نشستیم . یه لحظه من رفتم یه چیزی بذارم رو تختای کنار استخر که حوله هامون رو روش پهن کرده بودیم که یهو بردیا موقع بلند شدن پاش لیز خورد و افتاد تو آب . البته عمق استخرش فقط 35 سانت بود و منم سریع کشیدمش بیرون ولی حسابی شوکه شد و یه خورده زمان برد تا دوباره با آب اشتی کنه. تا یه مدت فقط کنار من اونم در حالی که دست منو می نداخت دور خودش که احساس امنیت کنه کنار استخر می نشست

خلاصه ساعتای 12 بابایی گفت اتاق اماده تحویله و چون آقا بردیا خراب کاری کرده بودن من و بردیا با خدمه هتل رفتیم تا اتاق رو تحویل بگیریم . چمدونها رو گذاشت داخل اتاق و کارت مخصوص بازکردن درب اتاق رو تحویل من داد و رفت . یه اتاق خوشگل تو طبقه 3 با یه بالکن که ویوی رو به استخرها داشت

منم سریع بردیا رو شستم پوشک کردم و رفتیم واسه نهار که اونم خیلی عالی بود و خیلی از غذاهاش با مزاج ما سازگار بود.هر روز هم تو وعده نهار و هم شام چند مدل خوراک گوشت و سبزیجان داشت - ماهی هم دو سه مدل هر روز بود هم کبابی هم سرخ شده - استیک - پاستا ...هر چی که فکر کنی خلاصه نعمت فراوان بود قسمت  دسر هم که عالی . یه اسنک بار هم داشت که کل بعد ظهر بعد تایم نهار تا موقع شام باز بود و از پیتزا و همبرگر و سیب زمینی سرخ شده و کباب ترکی گرفته تا مرغ کبابی و ناگت و ... توش سرو می شد یه خانم هم کنار اسنک بار نون تازه می پخت . بارهای هتل هم 24 ساعته همه مدل نوشیدنی رو سرو می کردن بدون محدودیت از کافی و آب میوه گرفته تا بقیه نوشیدنی ها . شیرینی و البته بستنی های خوشمزه ای هم بعدظهرها سرو می شد . ساحل اختصاصی هتل هم یه ساحل 700-800 متریه ماسه ای زیبا بود . یکی دیگه از خوبی های  این هتل این بود که کنار ساحلش یه رستوران داشت که دو روزی رو که رفتیم دریا نهار رو اونجا خوردیم و در نتیجه مجبور نبودیم واسه رسیدن به تایم نهار دوباره برگردیم هتل . بخش مربوط به اجرای برنامه های انیمیشن شبانه هتل هم تو همین قسمت بود که هر شب از ساعت 9 تا 12 برنامه داشت و ما فقط یک شبش رو شرکت کردیم  ولی یه چیزی بود در حد برنامه های یک سیرک حتی به نظر من جذاب تر از اون . چند تا فوتبال دستیه بزرگ  - یه بازیه دوز تو سایز خیلی بزرگ - دو تا میز بیلیارد و چند تا میز بازیه دیگه هم واسه علاقه مندان به اینجور بازی ها تو قسمت ساحلی گذاشته بودن . بیرون هتل هم خیلی از دکه دارها موتور برقی کرایه می دادن که یه مدلش خیلی بامزه بود و می شد چند نفره سوارش بشی که یه بعد ظهر که رفتیم دور و بر هتل یه دوری بزنیم یه دونه کرایه کردیم . بابا راننده بود و منو بردیا و گیتا جونی هم صندلیه عقب نشستیم که خیلی عالی بود . دو سری هم از حمام ترکی هتل استفاده کردیم .

روز دوم سفر صبح موقع صبحانه من که یه سر رفته بودم اتاق وفتی برگشتم دیدم بابا و گیتا تو صف گرفتن عکس هستن . یه اقایی که لباس دزدای دریایی پوشیده بود و یه طوطی رنگارنگ خیلی زیبا و البته بزرگ رو شونش بود و یه افتاب پرست هم تو دستش به همراه اقایی که تو هتل عکاسی می کرد از بچه ها به همراه طوطی و افتاب پرست عکس می گرفتن که گیتا خانم هم با شجاعت تموم تو چند تا ژست با طوطی عکس گرفت (تو دستش - رو شونش و روی سرش) که ما عکسی رو که طوطی رو شونش بود چاپ کردیم . بعد به من پیشنهاد داد که وایستم و خانوادگی عکس بگیریم که من به خاطر ترسش موافقت نکردم البته خدایی هم طوطی و هم افتاب پرست کاملا آرام بودن ولی بازم ترسیدم . واسه همون بابا و بردیا و گیتا سه تایی با آفتاب پرست عکس گرفتن اونم در حالی که گیتا خانم دم آفتاب پرست رو تو دستش گرفته بود و خودش هم تو دست بابا بود که چون چهره بردیا تو عکسا خیلی خوب نبود چاپشون نکردیم .

یادم رفت بگم که هتلش مهد هم داشت با چند تا مربیه بامزه و مهربون که چند ساعتی تو تایم صبح و بعد ظهر باز بود . گیتا و بردیا رو دو بار یه نیم ساعتی بردیم اونجا . تو بدو ورود مربی یک گردنبند گل تو گردن بچه ها می نداخت که دستبند هم داشت . بار اول که بردمشون منم پیششون موندم . وقتی رفتیم تو تایم میان وعده ی بچه ها بود و می خواستن با کمک هم ککتل میوه درست کنن که مربی اول خواست همه دستهاشون رو بشورن بعد یک کلاه یه بار مصرف سرشون کرد و بهشون بشقاب و چاقو با یه لیوان یه بارمصرف داد و کلی میوه جلوشون گذاشت تا خرد کنن و لایه لایه داخل لیوان بریزن و در نهایت هم خودش رو ککتل بچه ها خامه و بعد شکلات ریخت . دفعه دوم چون به اصرار بابا می خواستیم دوتایی بریم سرسره آبی گیتا و بردیا رو بردیم مهد که اتفاقا اون روز برنامه رنگ آمیزی روی سنگ رو داشتن و گیتا خانم با اشتیاق رفت

دو روز بعد ظهر هم ساعتای 6 با اتوبوس رفتیم مرکز خرید دیپو  که همه ی برندها رو داشت ولی به لطف افت شدید قیمت پولمون نشد مثل پارسال خیلی خرید کنیم و هر دو روز ساعتای نزدیک 11 با اتوبوس برگشتیم و ساعت 11.5 هم واسه شام رفتیم رستوران که واسه جاماندگان از شام اصلی دوباره رستوران باز می شد

ویوی اتاق

استخر اصلی هتل که یه استخر خیلی بزرگ و به اصطلاح طویل بود

اینجا قسمت انتهایی همون استخر اصلیه که بعد ظهرها اونجا واترپلو بازی می کردن

اینم استخر دیگه هتل که سرسره آبی های باحالی داشت

بابایی و گیتا در حال تفریح در پارک آبی

استخر مخصوص بچه ها

گیتا خانم در حال اموزش شنا

اینجا هم بدون کمک بابا وایستاده

اینم روزیه که بردیا جون روی آب خوابش برده بود


تب تند جام جهانی تو لابی هتل

مهد کودک هتل

پسندها (7)

نظرات (3)

مامان صدرامامان صدرا
8 مرداد 97 13:57
همیشه به گردش و تفریح 😍😍😍
مامانی گیتا جون و برديا جون
پاسخ
ممنونم از لطفتون

8 مرداد 97 16:15
به به چه قدر جای عالی و زیبایی. همیشه به تفریح👍😍😍
مامان سيد امير علي و سيد امير حسينمامان سيد امير علي و سيد امير حسين
9 مرداد 97 8:24
خوش بگذره.بسيااار عالي .نگفتين كجاست؟
مامانی گیتا جون و برديا جون
پاسخ
ممنون چرا تو اولين پست سفرنامه نوشتم
انتاليا