و اما ادامه داستان
امسال چون رستورانی که پارسال افطاری اونجا گرفتیم فقط پنجشنبه جا داشت افطاریمون رو چهارشنبه شب تالار باباجون برگزار کردیم و واسه شام مرغ و قیمه دادیم
بعد افطار و شام هم برای میوه و دسر رفتیم تو محوطه . بابا یه نیم ساعت زودتر از ما رفت که هم بسته های افطاری رو تحویل خدمه بده و هم یه نظارتی روی چیدمان سالن داشته باشه و ترتیب چیدن یه سری میز و صندلی رو هم بیرون بده واسه موقع دسر و میوه
ما هم یه خورده قبل افطار با مامانی و دایی رضا رفتیم تالار
هوا عالی و فواره های حوض هم باز بود . شما و بردیا و طاها و رادین حسابی تو محوطه بازی کردین تو و بردیا دو تا جارو برداشته بودین افتاده بودین دنبال طاها و رادین من بیچاره هم دنبالتون طوری که گفتم خوب شد میز شام رو بیرون نچیدیم
جالب اینکه هر سال افطاریمون می شه اخرین مراسم افطاری و طبق معمول هر ساله یه عکس یادگاری هم انداختیم