عروسی عروسی-10 فروردین
دهم فروردین عروسی برادر شوهر خاله بیتا بود تالار شیشه ای تو مجتمع وصال کنار الماس شرق
تالار بسیار زیبایی بود ولی چون ما قبل رفتن به عروسی رفتیم عید دیدنی خونه ی عموی بابا (آخه بابا جون یعنی بابای بابایی با عمه سمانه سفر بودن برنامه عید دیدنی افتاد همون روز عروسی) تا برگشتیم خونه و حاضر شدیم با وجود همه ی تخت گاز رفتن های بابا ساعتای 9.5 رسیدیم تالار . البته چون تا ساعتای 1 شب مراسم ادامه داشت به حد کافی فیض بردیم به خصوص که با بردیا بیشتر از این تایم هم نمی شد تو مراسمی موند یکی باید مدام دنبالش راه می رفت مرتبا می رفت سراغ وسایل فیلم بردارا . روی هم رفته مراسم خیلی شادی بود و خوش گذشت . منم کلی با طاها جون رقصیدم و حتی از فیلم بردار هم خواستم از رقصش فیلم بگیره جیگر خاله کلی اون شب رقصید .
ان شاا... که خوشبخت باشن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی