سرسره برفی
سلام قشنگ مامان
روز جمعه بعد صبحانه دادن شما حاضر شدیم و اول رفتیم سمت بند دره آخه بابایی می خواست بره سرسره برفی ولی دیدیم اونجا که خبری نبود یعنی اون دوروبرا کسی رو با تیوپ ندیدیم واسه همون برگشتیم و رفتیم سمت بند امیر شاه . به سمت بالا ها ی بند که می رفتیم یکی دوتا چایخونه دیدم که جدید باز شده بود و قراره اگه خدا بخواد هفته دیگه هوا خوب باشه بریم اونجاخلاصه تو راه یه عده رو دیدیم که یه جای مناسب واسه سور خوردن پیدا کرده بودن و با تیوپ مشغول سر خوردن بودن ما هم وایستادیمو بابایی رفت و اول با سینی بعدشم با تیوپ یکی از همونا سر خورد و کلی واسه خودش کیف کرداما چون اون موقع شما تو ماشین خواب بودین زودی برگشتیم تو ماشینو راه افتادیم سمت خونه . بیدار که شدی مامانی به شما نهار داد و یه کمی هم غلور نذری که بابایی دیروز از اداره آورده بود و بعدشم مامانی شما رو برد یه حموم حسابی حموم نگو اتاق سنا مگه می شد از فسقل خانم عکس گرفت خلاصه گیتا جونی حوله جدیدش رو افتتاح کرد و بعد حموم و صرف یه شیشه شیر عسل دوباره لالا فرمودن
اینم از میوه خوردن دخملی ما
دخملی با اسباب بازیهایی مورد علاقش
عاشق این توپ و مرغشه
دسته هنر این هفته مامان
هر روز بهتر از دیروز
بابایی و سرسره برفی
ببین چه کیفی می کنه
دخملک عاشق آب بازی
گیتا جونی تو حوله جدیدش چه جیگری شده
ای بابا این حمومه یا سنا
دخملم لالا داره