تاب تابه دردر
چهار شنبه با خاله سمانه تصميم گرفتيم اگه پنج شنبه هوا خوب باشه خاله ، رضوانه جون برادرزادشو بياره خونمون تا همگي دسته جمعي بريم پارك نزديك خونه كه البته رفتيم
يه اتفاق بدي كه اين چند روز براتون افتاد اين بود كه سه شنبه شب دستت از بخاري سوخت و دخملم صداش در نيومد طوري كه روز بعد از ديدن جاي سوختگي بزرگ روي دستت كه تاول هم زده بود شكه و البته خيلي ناراحت شدم چطور متوجه نشدم شايد اگه همون موقع مي فهميديم مي شد كاري كرد كه وضعيت دستت اين قدر بد نشه حتما خيلي درد كشيدي عشق مامان ببخش
برديا هم از روز جمعه سرفه مي كنه و وضعيت سينش تا امروز بدتر شده موندم اون از كجا سرما خورده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی