گردش تو یه روز برفی
روز جمعه هوا نسبتا خوب بودکوهها هم بخاطر برف چند روز قبل خیلی خوشگل شده بود واسه همون تصمیم گرفتیم منو بابایی به اتفاق گیتا جون سه نفری بریم بیرون .مامانی یه کیک خوشمزه درست کرد و واسه نهار هم کوکوی سیب زمینی که بابایی زحمت کشید و ساندویچشون کرد و واسه عصر هم یه کله پاچه دپش گذاشت و خلاصه شال و کلاه کردیم و چایی برداشتیم و زدیم به دل کوه و دشت . رفتیم سمت بند دره و با ماشین تا بالاهاش رفتیم و یه جایی که آفتاب گیر بود توقف کردیم و همونجا چایی و کیک و ساندویچامون و خوردیم و وقتی هوا داشت کم کم سرد می شد برگشتیم که خدای نکرده گیتا خانم سرما نخورن وقتی برگشتیم گیتا جونی نهارش و خورد و مامانی بردش حموم و تو حمام کلی آب بازی کرد و وقتی برگشت اونقدر خسته شده بود که تا ساعتای ۹.۵ تخت خوابید . وقتی بیدار شد به اتفاق مامانی و بابایی برای اولین بار کله پاچه خورد ولی هنوز یکی دو لقمه نخورده بود که خمیازه هاشون دوباره شروع شد و.....
گیتا گل گلی و گلهای نرگس
محوطه جلوی خونه
بابایی که ماشین جلویی رو واسه خودش کرده بود میز
گیتا جونی واسه کی بوس می فرستی
آخ قربون اون دماغ قرمزت بره مامانت