گیتا خانمی به مهد می رود
سلام عشق مامان
امروز سومین روزیه که شما می ری مهد دو روز اولش رو من مرخصی گرفتم و شما رو بردم و تموم مدت هم تو مهد موندم امروز هم زحمتش افتاده گردن مامانی روز اول ساعت 11.5 رفتیم و تا 1 اونجا بودیم و چون ساعت میان وعده بچه ها گذشته بود میوه هات رو گذاشتیم تا ساعت نهار که 1 بود بهت بدنروز دوم 10.15 رفتیم تا 1.5 و واستون نهار هم بردم که طبق برنامه پلو مرغ بود اخه می گن بعضی بچه ها تو جمع هم سن و سالاشون بهتر غذا می خورن شما هم که حسابی خوش غذایی
دیروز هم دو تا جعبه شکلات واسه مربیت تکتم جون و مسئول غذات خاله عفت گرفتم که مامانی امروز براشون برده تا هوات رو داشته باشن
راستی طاها جونی هم تو مهد شماست (پیش دو ) البته طاها جونی و باباییش اخه آقا طاها بدون باباییش نمی مونهشما هم روز اول تنهایی سر کلاس نمی رفتی واسه همون چند دقیقه ای تو کلاس پیشت موندم اما بعدش یواشکی اومدم بیرون ولی روز دوم خودت رفتی سرکلاس
این روزا خیلی شادم
چونکه می خوام با دوستان
برم به کودکستان
گیتا جونی تو اولین روز مهد
وسایل مهد گیتا جونی
اولین تغذیه مهد گیتا خانمی
کلاس طاها جونی
اینجا تازه وارد مهد شدیم
سالن غذاخوری مهد