پنجشنبه ای که گذشت
پنج شنبه شب - دامادی همکار بابایی
ان شاا... خوشبخت و سعادتمند باشن
یه کشف جدید :
موقع شام از من نوشابه خواستی منم به هوای اینکه بلد نیستی با نی بخوری یه نی داخل بطری گذاشتم و گرفتم جلوت گفتم الان داخل نی فوت می کنی که یه هو چشمات یه جوری شد به خاطر گاز نوشابه منو می گی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی