سفر نیشابور-شهریور 92

1392/10/11 10:33

279 بازدید

اشتراک گذاری

یه چند روز قبل عروسی عمه سهیلا مامانی و خاله رویا و دایی رضا تصمیم گرفتن با عمو سعیدکه اون موقع بیرجند بودن برن نیشابور به اصطلاح هوا خوری چون گیتا خانم صبحا که من سر کارم میره خونه مامانی ما موندیم ای بابا حالا این چند روز گیتا خانمو چکار کنیم که دیدیم بهترین راه اینه که ما هم باهاشون هم سفر بشیم پس منو گیتا هم بار سفر رو بستیم و ساعتای هشت همگی با ماشین عمو سعید راه افتادیم .خاله جان از آمدن منو گیتابی خبر بود واسه همون تو راه گفتیم یه خورده سربسر خاله بزاریم قبلش خاله به موبایل دایی رضا زنگ زد که شما کجایین که دایی رضا گفت تا یه نیم ساعت دیگه می رسیم . منم بلافاصله زنگ زدم به خاله که چه خبر مهمونا نرسیدن که خاله گفت نگران نباش همین الان باهاشون تماس گرفتم حالشون خوبه و تا نیم ساعت دیگه میرسن و کلی ازم تشکر کرد که گذاشتم بیان مسافرت حالا بقیه نخندکی بخند منم هی سعی می کردم که جلو خندم و بگیرم . خلاصه هر جوری بود خداحافظی کردم و گفتم حالا دوباره تماس میگیرم . وقتی رسیدیم و زنگ زدیم گیتا رو گرفتیم جلو آیفن و همین که خاله اومده بود در رو باز کنه کلی شکه شده بود اونجارفتیم بی بی شتیته - امام زاده محروقعطار و خیام -گیتا خانم رفتن کالسکه سواری شب یازدهم شهریور تولد یک سالگی گیتا خانم رو گرفتیم و رفتیم شیخ ابوالحسن که یه منطقه کوهستانی بسیار زیباییه نزدیک نیشابور و چون درویشی به نام شیخ ابوالحسن اونجا دفن بوده به این عنوان نام گذاری شده و بیشتر باغاتش تاکستان انگوره غیر از طبیعت اونجا ، عاملی که جذابیتش رو صد چندان کرده ویلاهایه که اکثرا با سنگ به زیبایی ساخته شده و همین حالت سنتی خاصی به اونجا بخشیده . عمو سعید هم اونجا یه خونه ویلایی خیلی خوشگل ساختن که ما دوروز آخرسفرمون رو اونجا گذروندیم البته ما که نیشابور بودیم دایی جان و خاله ماری و سارا و سپهر جون(دختر خاله وپسرخاله مامانی) هم از مشهد اومدن و خلاصه دور هم حسابی بهمون خوش گذشت .