سینما سینما
سلام عشق مامان
دیروز جمعه مصادف با روز ملی سینما شما رو برای اولین بار بردیم سینما سینما بهمن فیلم مدرسه موشها کلی بچه از هر سن و سالی با والدینشون آماده بودن تا یه بیست دقیقه اول همه چیز خوب بود از دیدن عروسکا ذوق می کردیو براشون بوس می فرستادیگاهی هم مثلا صداشون رو در می آوردی ولی وااااااااای از بعدش که دیگه خسته شدیو شروع کردی به اجرای حرکات ژیمناستیک تو بغل منو بابایی طوری که مجبور شدم آخریا ببرمت بیرون خلاصه فیلمش بد نبود اگر چه که ظاهرا والدین بیشتر از خود بچه ها از دیدین فیلم لذت بردن صدای خنده هاشون که اینو نشون می داد آخه شخصیتهای مدرسه موشهای زمان ما تو این فیلم بزرگ شده بودنازدواج کرده بودن(مثلا نارنجی با کپل) و حالا بچه هاشون نقشهای اصلی فیلم بودن
و اما سایر اخبار هفته ای که گذشت
دوشنبه رفتیم خونه مریم جون یکی از همکارای مامان که خدا بهشون یه دختر ناز به اسم هانیه داده بود عرفان گلی و مامان جونش سیمین جون با دو تا وروجکش (آقا ابوالفضل و امینا خانم ) فروه جون و سجاد کوچولوخاله مریم بدون اشکان و نازی جون همگی بودن خوش گذشت اگر چه که شما بخاطر اینکه عصر نخوابیده بودی کلی بد خلقی کردی
سه شنبه شب بابایی از سفری که به همراه گروه کوه نوردی ادارشون به استان لرستان داشتن برگشتن ولی حسابی خسته و کوفته