گیتا جونیگیتا جونی، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
برديا جونیبرديا جونی، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

ستاره هاي زمینی

مهمونی روز یکشنبه

1392/10/7 10:26
129 بازدید
اشتراک گذاری

روز یکشنبه با باباجون و عمه جونی ها و دختر عمه وپسرعمه بابایی واسه نهار رفتیم رستوران بابا حاجی(بازم جای عمو سعید خالی عمه صدیقه) که آدرسشو  مامانی عرفان جون بهمون داده بود (آخه مامانی عکساشو تو وبلاگ عرفان جون دیده بود .) رستوران تو یه خونه قدیمی بود که دور تا دور اتاق داشت و وسطش هم یه حوض خوشگل با چند تا ماهی قرمز بود  اتاقا به سبک سنتی فرش بودن و دیوار و طاقچه هاش تزئین شده بود. هر اتاق یه اسمی داشت ( ابن حسام ،سعدی و ...) وچون رستوران سنتی بود کارکنانش هم لباس سنتی داشتن ما که رفتیم مهمونا هم کم کم از راه رسیدن و جالب اینکه اونا هم از وجود این رستوران بی خبر بودن و خیلی از محیطش خوششون اومد( مامانی عرفان جون ممنون ) از شب چله (شب قبل) هوا حسابی سرد شده بود واسه همین تو فاصله ای که نهار رو آماده کنن از گرمی هوا استفاده کردیم و با عمه سمانه و آرنیک و آتبین جون و البته گیتا خانم رفتیم تا تو فضای بیرون عکس بگیریم . راستی یه عکاس خونه هم داشت با لباسای سنتی که می تونستی لباسارو بپوشی و عکس بگیریخلاصه کلی بیرون و البته داخل با سفره شب چلشون عکس گرفتیم تا نهار آماده شد (واسه ما دو اتاق که بهم راه داشت آماده کرده بودن )و جاتون خالی بعد صرف نهار رفتیم عکاس خونه و یه چند تا عکس گرفتیم و یه عکس دسته جمعی هم تو تالار مرکزی و یه چندتا هم با خانمی که لباس محلی داشت و خلاصه جونم برات بگه که این طوری بود که مهمونی روز یکشنبه ما به سررسید و کلاغه به خونش نرسید .

آخ که چقدر تو این عکس خوردنی شدی  مامانی

 

 

اینم دو تا وروجک عمه

 

 

آرنیک جونو ببین چه ژستی گرفته 

 

 

               

اینم گیتا خانم و دوتا پسرعمه ای کنار سفره شب چله ای

 

       

  

اینم عکس پدر پدر پدربزرگ بابایی . خدایی چقدر شبیه بابایی  ها؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)