رستوران رضايي -پاگشاي عمه صديقه
روز پنجشنبه نهار همگی دعوت بابا جون بودیم رستوران رضایی از اونجا هم چون قرار بود بریم باغ یکی از فامیلای عمو مجید تو طرقبه قبلش به اتفاق عمو حمید رفتیم خونه تا یک سری لباس و وسیله واسه شما دو تا برداریم و بعدشم رفتیم باغ . اونجا اقایون رفتن شنا و شما هم کلی با سگ ارنیک جون بازی کردی در صورتی که مامان کلی از سگه می ترسید شب هم چون یک سری از مهمونا شام جایی دعوت بودن ما به اتفاق عمو حمید و پسراش رفتیم یکی از رستورانای طرقبه واسه شام . بعدشم عمو حمید رو دوباره رسوندیم باغ و خودمون چون شما دو تا خواب بودین و منم یه خورده سرما خورده بودم و شب قبلش هم به خاطر سرماخوردگیه بردیا و بدخوابیش کم خوابیده بودم ترجیح داد...
نویسنده :
مامانی گیتا جون و برديا جون
7:30