گیتا جونیگیتا جونی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره
برديا جونیبرديا جونی، تا این لحظه: 7 سال و 6 ماه و 20 روز سن داره

ستاره هاي زمینی

كوچولوهاي دوست داشتنيه من 💘

يكشنبه-پارك امين  م پارك امين تو سجاد كه بعد نهار رفتيم . بعدش رفتيم پروما كه گيتا خانم برن شهربازي شهربازيه پروما سه شنبه شب هم اول رفتيم پارك مينياتوري روبروي مجتمع كه خيلي زيبا بود هم گلكاري و فضاي سبزش و هم ماكت اماكن ديدني ايران كه با فاصله داخل چمن گذاشته بودن البته ما كه رفتيم هوا تاريك شده بود و اون طور كه بايد و شايد از زيباييش بهره نبرديم ولي از بوي گلهاي اونجا مست شديم سفر بعد حتما دوباره مي ريم از اونجا هم شام رفتيم خونه ي دايي جان.خاله ماري و سارا و سپهر جون هم اونجا بودن ...
31 ارديبهشت 1396

مشهد

روز سه شنبه به اتفاق ماماني و دايي رضا رفتيم مشهد البته ٢ ماشينه تا بالاخره پرونده ي خونه رو ببنديم و وسايل رو بچينيم .  البته شب اول خيلي سخت گذشت چون تا راه افتاديم شد ساعت ٣ و  ساعتاي ٨.٥ رسيديم مشهد اونم تو شرايطي كه مي خواستيم همون شب خونه رو تميز كنيم و وسيله بچينيم بادو تا وروجك گيتا خانم كه تموم مدت لاي وسايل تو گرد و خاكا مي پلكيد و دستمال به دست با يه شيشه پاك كن به خيال خودش تميز كاري مي كرد و تذكرات ما هم كاملا بي فايده بود خلاصه كارمون ساعتاي ٣ صبح تموم شد البته فقط تونستيم فرش كنيم و چيدمان وسايل هال و اشپزخونه موند كه من و مامان  صبح تا بقيه از خواب بيدار بشن (البته بيشتر منظورم گيتا خانمه) انجامش داديم . عصر ه...
28 ارديبهشت 1396

سرويس

امروز گيتا براي اولين بار با سرويس رفت كلاس البته راننده ي سرويس يه خانم اشنا بود ولي بازم چون براي اولين بار با ماشين كسي كه تا حالا نديده بود مي خواست بره خيلي دل هوره داشتم هم از جهت اينكه گفتم شايد چون نمي شناسه نره و هم از جهت امنيتش . خلاصه تا برسيم دم در كلي براش دعا خوندم اول يه خوره با اكراه سوار شد و همش منو صدا مي زد و از من مي خواست منم بيام ولي موقع برگشت كاملا با خانم رفيق شده بود طوري كه از ماشينش پياده نمي شد 
17 ارديبهشت 1396

🍴

🍳🍳🍳🍳🍳🍳 از ديروز زرده ي تخم مرغ رو شروع كردم البته در حد دو نخود و امروز هم سوپ غلات ( بلغور جو و رشته فرنگي) 🍜🍜🍜🍜🍜🍜 ٩٦/٢/١٦  به به يه زرده ي كامل خوردم🌝 ضمنا ديگه خاله سمانه نمي ياد و از ٢/٤ گيتا مي ره يه مركز تخصصي كه مال يكي از همكاراي باباست از ساعت ٨.٥ تا ١١.٥ ...
11 ارديبهشت 1396

زرد قناري🐣

🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 فقط امدم بگم هنوزم بي دندونم🌻تامنو مي ذارن رو زمين خودمو به شكم مي كنم🌻خيلي فضول شدم طوري كه موقع عوض كردن پوشك مامانم رو بيچاره مي كنم اخه تموم سعي خودمو مي كنم به بسته ي پوشك و دستمال مرطوب برسم🌻وقتي دراز كشيده ام مي تونم خودمو نيم خيز كنم البته وقتي فضوليم گل مي  كنه🌻هرچي گيرم مي ياد مي كنم تو دهنم بعضي وقتا هم حوس مي كنم مامانم رو بخورم 🌻بابام امروز ظهر با گروه كوه نوردي رفت طبس و امشب خاله رويا و عموعليرضا مي يان اينجا پيشمون كه تا صبح فيلم نگاه كنيم و خوش بگذرونيم   🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻 بالاخره موفق شدم ☺️ خاله رويا و عمو علي رضا اومدن و تا ساعتاي ٤ فيلم عروسي خاله روي...
7 ارديبهشت 1396
1