یلدای 98
سلام نفسای مامان امسال شب یلدا چون من یه سری خرید داشتم عصری شما دو تا رو با بابا فرستادم لابراتوار و منم رفتم دنبال کارام و ساعتای 8 رسیدم خونه و تا بابا (البته طبق معمول دیر) امد و شما ها رو حاضر کردم شد ساعتای 9.5 . چون امسال برنامه شب یلدای خونه مامانی و بابا جون با هم تداخل داشت اول رفتیم خونه مامانی و واسه شام رفتیم خونه باباجون (بابای بابا) که خانواده آقای احسانی( از دوستان خانوادگی ) هم اونجا بودن . البته برنامه شب یلدای خونه بابا جون و آقای حسانی نوبتیه . یعنی پارسال شب یلدا ما خونه آقای احسانی بودیم و امسال نوبت خونه باباجون بود . البته تصمیم گرفتیم از سال دیگه مواقعی که شب یلدا نوبت خونه باباجونه ترجیحا مامانی یه شب زودتر به...